هیچ کس گرد دل ما نتواند گردید
کاین شکاری است که در پنجه شیرانه اوست
دام او می کند آزاد ز غم ها دل را
سیر چشمی ز دو عالم، اثر دانه اوست
شاعر: صائب تبریزی/ غزل 1511 بیشتر »
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست شاعر: حافظ/ غزل 71 بیشتر »
بساز با من رنجور ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بینوا ای دوست
حدیث سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
شاعر: سعدي/ غزل 103 بیشتر »
قصهٔ دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست
مشکلی دارم، نمیدانم چه سان گویم تو را؟
هر کجا رفتی، هلالی، عاقبت رسوا شدی
جای آن دارد که: رسوای جهان گویم تو را
شاعر: هلالي جغتايي/ غزل 10 بیشتر »
مردهام، عیسیدمی خواهم، که یابم زندگی
همره باد صبا بفرست بوی خویش را
بارها گفتم: هلالی، ترک خوبان کن ولی
هیچ تأثیری ندیدم گفتگوی خویش را
شاعر: هلالي جغتايي/ غزل 13 بیشتر »
آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد
تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست
همه را دیده به رویت نگرانست ولیک
همه کس را نتوان گفت که بینایی هست
گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس
سعدی آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست
شاعر: سعدی/ غزل 110 بیشتر »
ای لقای تو جواب هر سئوال
مشکل از تو حل شود بیقیل و قال
ترجمانی هرچه ما را در دلست
دستگیری هر که پایش در گلست
مرحبا یا مجتبی یا مرتضی
ان تغب جاء القضا ضاق الفضا
انت مولیالقوم من لا یشتهی
قد ردی کلا لئن لم ینته
شاعر: مولانا/ مثنوی معنوی/ دفتر اول/ بخش 5 بیشتر »
راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی
صبر نیکست کسی را که توانایی هست
هرگز از دوست شنیدی که کسی بشکیبد
دوستی نیست در آن دل که شکیبایی هست
شاعر: سعدی / غزل 110 بیشتر »