3
آذر

داشتم یاری...!

داشتم یاری که یکساعت ز من غیبت نداشت

گر چه هر ساعت نشیمن در دیاری داشتم

چرخ بد مهرش کنون کز من به دستان در ربود

گوئیا در خواب می‌بینم که یاری داشتم

همچو خواجو با بد و نیک کسم کاری نبود

لیک با او داشتم گر زانکه کاری داشتم


شاعر: خواجوی کرمانی/ غزل 636



free b2evolution skin
2
آذر

من از آن گذشتم ای یار!

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم

دگری نمی‌شناسم، تو ببر که آشنایی

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت

برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی


شاعر: سعدی/ غزل 505



free b2evolution skin
1
آذر

چه ارمغان از این به؟!!

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی

چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی

چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی


شاعر: سعدی/ غزل505


free b2evolution skin
30
آبان

ما را همین سر است که بر آستان توست!

تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب

کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان توست

گر یک نظر به گوشهٔ چشم ارادتی

با ما کنی و گر نکنی حکم از آن توست

هر روز خلق را سر یاری و صاحبیست

ما را همین سر است که بر آستان توست


شاعر: سعدی/ غزل 56


free b2evolution skin
29
آبان

رحم آر بدین عجز و پراکندگیم!

یک بار دگر قبول کن بندگیم

رحم آر بدین عجز و پراکندگیم

گر باد دگر ز من خلافی بینی

فریاد مرس به هیچ درماندگیم


شاعر: مولانا/ دیوان شمس/ غزل 1373


free b2evolution skin