30
تیر

بر نمی دارم از این در...!

دل عشاق روا نیست که دلبر شکند گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند بر نمی‌دارم از این در سر خویش ای دربان صد ره از سنگ جفای تو گرم سر شکند شاعر: هاتف اصفهانی/ غزل 39 بیشتر »

free b2evolution skin
29
تیر

سر می نهم که..!

سر می‌نهم که پای برآرم ز دام عشق وین کی شود میسرم ای دوست دست گیر دل جان همی‌سپارد و فریاد می‌کند کآخر به کار تو درم ای دوست دست گیر   شاعر: سعدی/ غزل 307 بیشتر »

free b2evolution skin
27
تیر

تو را خواهم!!!

تو را خواهم از هر مرادی که هست که آید به تو هر مرادی به دست دلی را که از خود نکردی گمش نه از چرخ ترسد نه از انجمش چو تو هستی از چرخ و انجم چه باک چو هست آسمان بر زمین ریز خاک   شاعر: نظامی/ خرد نامه/ شعر دوم بیشتر »

free b2evolution skin
26
تیر

از که دوری و با که هم نفسی؟!!!!

یک دمک، با خودآ، ببین چه کسی از که دوری و با که هم نفسی ناز بر بلبلان بستان کن! تو گلی، گل، نه خاری و نه خسی تا کی ای عندلیب عالم قدس! مایل دام و عاشق قفسی؟ تو همایی، همای، چند کنی گاه، جغدی و گاه، خرمگسی؟   شاعر: شیخ بهایی/ غزل 23 بیشتر »

free b2evolution skin
25
تیر

یارب چه فرخ طالعند!!!

یارب! چه فرخ طالعند، آنانکه در بازار عشق دردی خریدند و غم دنیای دون بفروختند در گوش اهل مدرسه، یارب! بهائی شب چه گفت؟ کامروز، آن بیچارگان اوراق خود را سوختند   شیخ بهایی/ غزل 6 بیشتر »

free b2evolution skin