24
اردیبهشت
رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت!
تو مرا ذوق بیان دادی و گفتی که بگوی
هست در سینهٔ من آنچه بکس نتوان گفت
از نهانخانهٔ دل خوش غزلی می خیزد
سر شاخی همه گویم به قفس نتوان گفت
شاعر: اقبال لاهوري/ زبور عجم

خوشا صبحی که او اید نشیند بر سر بالین
تو چشم از خواب بگشایی ببینی شه شاهانی
یاد ماجرای طوطی و بازرگان افتادم.یادتونه؟خودشو زده بود به مردن. از قفس آوردنش بیرون.بعد پرید و رفت:)))))))))
عجب کلکی زد ناقلا:)))
به نظرم اقبال اینجا خیلی سادگی کرده.نباید خواستار آزادی میشد.اینطوری بیشتر زنجیر میبندن به پای آدم.
از آن مدل طوطی هایم آرزوست:))
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب