به محالی و خطائی که تو را هست خیال
خط مکش بر من و بیهوده میازار مرا
…
گر همی با من دلخسته تلطف نکنی
به تکلف چه دهی عشوهٔ بسیار مرا
شاعر: امير معزي/ غزل 2
«من زبونم تو زبان گیر مپندار مرا» به این میگن معجزه ی کلمات!!!!
فرم در حال بارگذاری ...
این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.
فید نظر برای این مطلب
به نام دوست گشاییم دفتر دل رابه فر عشق فروزان کنیم محفل را
«من زبونم تو زبان گیر مپندار مرا»
به این میگن معجزه ی کلمات!!!!
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب