بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
دل خویش را بگفتم، چو تو دوست میگرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بیوفایی
تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی
شاعر: سعدی/ غزل 505
سلام
عاشق شده ام بر تو تدبیر چه می فرمایی؟ از راه صلاح آیم، با از ره رسوایی؟ ———— پاسخ: «یا از ره رسوایی!»:) سلام و احترام از حضور انگیزه ساز سرکار متشکرم موفق باشید.
سلام امروز یک دفعه یاد وبلاگتون افتادم. تک تک ابیات منتخب رو با ذوق و شوق مرور کردم.واقعا دل کندن از این ابیات ……هیچ تعبیری نمیتونم بکار ببرم.
پاسخ: سلام و احترام خوش آمديد. چشم ما به اين ميزكار خشك شد و كسي نيامد! :) بزرگواريد از حضور اميدوار كننده شما سپاسگزاريم موفق باشيد.
فرم در حال بارگذاری ...
این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.
فید نظر برای این مطلب
به نام دوست گشاییم دفتر دل رابه فر عشق فروزان کنیم محفل را
سلام
عاشق شده ام بر تو
تدبیر چه می فرمایی؟
از راه صلاح آیم،
با از ره رسوایی؟
————
پاسخ:
«یا از ره رسوایی!»:)
سلام و احترام
از حضور انگیزه ساز سرکار متشکرم
موفق باشید.
سلام
امروز یک دفعه یاد وبلاگتون افتادم.
تک تک ابیات منتخب رو با ذوق و شوق مرور کردم.واقعا دل کندن از این ابیات ……هیچ تعبیری نمیتونم بکار ببرم.
پاسخ:
سلام و احترام
خوش آمديد. چشم ما به اين ميزكار خشك شد و كسي نيامد! :)
بزرگواريد
از حضور اميدوار كننده شما سپاسگزاريم
موفق باشيد.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب