23
خرداد
هیچم نماند در همه عالمم به اتفاق!
آنها که خواندهام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار میکنم
چون دست قدرتم به تمنا نمیرسد
صبر از مراد نفس به ناچار میکنم
شاعر: سعدی/ غزل 421

این دو بیت شعر هم که یادگار خاطراتم است تقدیم شما:
در شبِ تردیدِ من برگ نگاه
می روی با موج خاموشی کجا؟
ریشه ام از هوشیاری خورده آب
من کجا، خاک فراموشی کجا!
شاعر؟
سلام و عرض ادب
تمام شعرهاتون عالی هستند و فضای خسته ذهنم را برای لحظاتی که در وبلاگتان حضور دارم، روح و نشاط می بخشند.
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی.
ساخت این وبلاگ عالی بوده عالی و انتخاب ها حرف ندارن.
سلام.
ببخشید شاعرهایی که شما ذکر کردید، افراد مساله داری نیستند؟ میشه به این وبلاگ اعتماد کرد؟
پاسخ:
سلام و احترام
مثلا؟ دقیق تر بیان بفرمایید
نگران نباشید اینجا یک باغ احساس و ایستگاه تفریح روحی است. هیچ هدف دیگری مد نظر نیست. کدام شعر اشکال دارد و…؟
موفق باشید.
وبلاگ جالبی دارید
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب