به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست!
چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه
چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست
به لاله های چمن چشم بسته می گذرم
که تاب دیدن دلهای داغدارم نیست
شاعر: شهریار/ غزل 27
چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه
چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست
به لاله های چمن چشم بسته می گذرم
که تاب دیدن دلهای داغدارم نیست
شاعر: شهریار/ غزل 27
ماهی ولی به چشم همه رو نمی شوی
عطری ولی روانه به هر سو نمی شوی
آهوی روسیاه و هوس ران رسیده است
یابن الرضا !تو ضامن آهو نمی شوی ؟
شاعر: محمد حسین لطیفیان
تا بود اشک روان از آتش غم باک نیست
برق اگر سوزد چمن را جویبار آسوده است
شاعر: رهي معيري/ غزل/ جلد دوم/شب زنده دار
آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز
…
گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز
…
سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند
صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز
شاعر: رهي معيري/ غزل ها/ جلد دوم/وفاي شمع
نقاش آهو می کشد اما، صیاد دارد تیر می سازد
صیاد بی رحم است یا عاشق ؟ نقاش صیادی نمی فهمد …
شاعر: سید تقی سیدی/ چاه نامه