کی سر موئی زبانم گردد از ذکرت جدا
کز وجودم هر سر موئی زبانی ذاکرست
ایکه فرمائی که خواجو عشق را پوشیده دار
چون توانم گر چه دانم کان لباسی فاخرست
شاعر: خواجوی کرمانی/ غزل 132 بیشتر »
گذشت محمل و ما در خروش و ناله ولیک
چه التفات ببانگ جرس نجیبان را
گهی که عاشق و معشوق را وصال بود
گمان مبر که بود آگهی رقیبان را
شاعر: خواجوی کرمانی/ غزل 21 بیشتر »
مقیدان به چه نازند ازین تماشاگاه
به چشم باز قفس دیدهانددنیا را
دمی به حکم هوس چشم آب باید داد
که دود آتش خس دیدهاند دنیا را
بهقدر جاه و حشم انفعال در جوش است
هما کجاست مگس دیدهاند دنیا را
شاعر: بیدل دهلوی/ غزل 57 بیشتر »