23
تیر
چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم!!!
ملامت از دل سعدی فرونشوید عشق
سیاهی از حبشی چون رود که خودرنگ است
شاعر: سعدی/ غزل 71
ملامت از دل سعدی فرونشوید عشق
سیاهی از حبشی چون رود که خودرنگ است
شاعر: سعدی/ غزل 71
دل در همه حال تکیه گاه است مرا
در ملک وجود پادشاه است مرا
از فتنه ی عقل چون به جان می آیم
ممنون دلم خدا گواه است مرا
شاعر: خلیل الله خلیلی/ رباعی 13
حذر چه میکنی از چشم غیر و صحبت خلق | ز قلب خویش حذر کن که گفتوگو اینجاست |
نگاهـــــــدار دل از آرزوی نامـــحرم | که فر و جاه و جمال زن نگو اینجاست |
خیال غیر مکن هیچ، کان حجاب لطیف | که چون درد، نبود قابل رفو، اینجاست |
شنیدهام به زنی گفت مرد بد عملی | که نیست شوهر و مطلوب کامجو اینجاست |
قدم گذار به مشگوی من - که خواهدگفت | به شوهر تو که آن سرو مشکمو اینجاست؟! |
چو این کلام، زن از مرد نابکار شنید | بهقلبخوبشبزد دست وگفت: او اینجاست |
خدا و عشق و عفافند رهبر زن خوب | بهشت شادی و فردوس آرزو اینجاست |
«بهار» پردهٔ مویین حجاب عفت نیست | «هزار نکتهٔ باریکتر ز مو اینجاست» |
شاعر: ملک اشعرای بهار/ غزل 18
ای دل من در هوایت، همچو آب و ماهیان
ماهی جانم بمیرد، گر بگردی یک زمان
ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب
عاشقان را صبر نبود در فراق دلستان
جان ماهی آب باشد صبر بیجان چون بود
چونک بیجان صبر نبود چون بود بیجان جان؟!
شاعر:مولانا
عشق ما را پیِ کاری به جهان آورده است
ادب این است که مشغولِ تماشا نشویم!
شاعر: صائب تبریزی