گر بر در دیر مینشانی ما را
گر در ره کعبه میدوانی ما را
اینها همگی لازمهٔ هستی ماست
خوش آنکه ز خویش وارهانی ما را
شاعر: ابو سعید ابولخیر/ رباعی11 بیشتر »
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم..
باور مکن که طعنه طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
شاعر: شهریار/ غزل 85 بیشتر »
چشم دلم به سمت حرم باز می شود
با یک سلام صبح من آغاز می شود
پر می کشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه ي پرواز می شود...
اعجاز توست اينکه دلم يا کريم توست
قلب تپنده ي حرم قم، حريم توست
شاعر: یوسف رحیمی بیشتر »
لحظه لحظه خودی و خود بینی
گیردم از خدا مرا دریاب
صحبت خلق دورم از حق کرد
عمر من شد هبا مرا در یاب
هر دم آید گرانی از طرفی
گیرد از من مرا مرادریاب
در گلو غصه قصه در دل ماند
محرم رازها مرا دریاب
شاعر: فیض کاشانی/ غزل 62 بیشتر »