وفا خواهی جفا کش باش حافظ !
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
من از رندی نخواهم کرد توبه
ولو آذیتنی بالهجر و الحجر
شاعر: حافظ/ غزل 251
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
من از رندی نخواهم کرد توبه
ولو آذیتنی بالهجر و الحجر
شاعر: حافظ/ غزل 251
سرایی را که صاحب نیست، ویرانی است معمارش
دل بیعشق، میگردد خراب آهسته آهسته
شاعر: صائب تبریزی/ غزل 164
محکم از حق شو سوی خود گام زن
لات و عزای هوس را سر شکن
لشکری پیدا کن از سلطان عشق
جلوه گر شو بر سر فاران عشق
تا خدای کعبه بنوازد ترا
شرح «انی جاعل» سازد ترا
شاعر: اقبال لاهوری/ اسرار خودی
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا
باشد گه وصال ببینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان ببینیا
شاعر: ابو سعید ابولخیر
ما نیاریم که وصف تو کماهی بکنیم
شکر الطاف تو ای لطف الهی بکنیم
عذر خواهی قدوم تو گر امکان باشد
به دعای سحر و ورد پگاهی بکنیم
خواهش ار جان عزیزست بفرمای که ما
به دل و دیده و جان آنچه تو خواهی بکنیم
دوش خوش گفت مرا سابقه ی روز ازل
کای بسا لطف که ما نامتناهی بکنیم
نامه ی ابن حسام از چه سیه شد به گناه
ما به آب کرمش محو سیاهی بکنیم
شاعر: ابن حسام خوسفی/ غزل 127