7
اردیبهشت

بیفشاندیم جان اما...!

بجای پرده تقوی که عیب جان بپوشاند ز جسم آویختیم این پرده‌های پرنیانی را چراغ آسمانی بود عقل اندر سر خاکی ز باد عجب کشتیم این چراغ آسمانی را بیفشاندیم جان! اما به قربانگاه خودبینی چه حاصل بود جز ننگ و فساد این جانفشانی را شاعر: پروین اعتصامی/ قصیده 4 بیشتر »

free b2evolution skin
6
اردیبهشت

که نسبت نیست...!

مکن روشن‌روان را خیره انباز سیه‌رائی که نسبت نیست باتیره‌دلی روشن روانی را درافتادی چو با شمشیر نفس و در نیفتادی بمیدانها توانی کار بست این پهلوانی را شاعر: پروین اعتصامی/ قصیده 4 بیشتر »

free b2evolution skin
5
اردیبهشت

تو ای گمشده..!

تو ای سالیان خفته، بگشای چشمی تو ای گمشده، بازجو کاروانرا مفرسای با تیره‌رائی درون را میالای با ژاژخائی دهانرا ز خوان جهان هر که را یک نواله بدادند و آنگه ربودند خوانرا به بستان جان تا گلی هست، پروین تو خود باغبانی کن این بوستانرا شاعر: پروین اعتصامی/… بیشتر »

free b2evolution skin
4
اردیبهشت

در خنده شد که...!

بی‌ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟ از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست؟ گفتم همیشه فکر وصال تو می‌کنم در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟ دردا که عمر در شب هجران گذشت و من آگه نیم هنوز که روز وصال چیست؟ چون حل نمی‌شود به سخن مشکلات عشق در حیرتم که فایدهٔ قیل و… بیشتر »

free b2evolution skin
4
اردیبهشت

منزل او در دل است...!

ای که می‌پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست؟ منزل او در دل‌ست، اما ندانم دل کجاست شاعر: هلالی جغتای/ غزل 49 بیشتر »

free b2evolution skin