14
شهریور

چه مي داني تو شايد...!

نه صلحت باعثی‌دارد نه خشمت موجبی ، یارب چه خواند این طبیعت را کسی وین خو چه خو باشد بدین بی مهری ظاهر مشو نومید ازو وحشی چه می‌دانی توشاید در ته خاطر نکو باشد   شاعر: وحشي بافقي/ غزل154 بیشتر »

free b2evolution skin
13
شهریور

حال من در کنج تنهایی چه بود!

گشته بودم مستعد عشق ، تقصیر از تو شد آنچه باشد کم مرا زاسباب رسوایی چه بود   شاعر: وحشي بافقي/ غزل 147 بیشتر »

free b2evolution skin
10
شهریور

چند گویی قصهٔ ایوب و صبر او، بس است!

من نمی‌دانم که این عشق و محبت از کجاست اینقدر دانم که میل از جانب مطلوب بود این عجایب بین که یوسف داشت در زندان مصر پای در زنجیر و جایش در دل یعقوب بود   شاعر: وحشي بافقي/ غزل 142 بیشتر »

free b2evolution skin
10
شهریور

لطفی که از این پیش به ما داشت ندارد!

وحشی اگر از دیده رود خون عجبی نیست کان گوشهٔ چشمی که به ما داشت ندارد   شاعر: وحشي بافقي/ غزل 122 بیشتر »

free b2evolution skin
10
شهریور

ما چه داریم که از ما نبرد یا ببرد!

شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد خانه آتش زدگانیم ستم گو میتاز آنچه اندوخته باشیم به یغما ببرد   شاعر: وحشي بافقي/ غزل 114 بیشتر »

free b2evolution skin