بر سرکوی تو خواندیم این غزل
رخت بر بستیم و دل برداشتیم
شاعر: امير معزي/ غزل 38
غزل خداحافظی بوده پس!! خیلی دلم گرفته.خیلی.دارم گریه میکنم.دیوونم نه؟؟
سلام صهبا جان ي چنين چيزايي:)) دلتون پر از آرامش ياد خدا. گريه خيلي آرامش بخشه و كار آدم هاي نزديك به خداست:) از حضور شما سپاسگذارم در پناه حق
فرم در حال بارگذاری ...
این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.
فید نظر برای این مطلب
به نام دوست گشاییم دفتر دل رابه فر عشق فروزان کنیم محفل را
غزل خداحافظی بوده پس!!
خیلی دلم گرفته.خیلی.دارم گریه میکنم.دیوونم نه؟؟
سلام صهبا جان
ي چنين چيزايي:))
دلتون پر از آرامش ياد خدا. گريه خيلي آرامش بخشه و كار آدم هاي نزديك به خداست:)
از حضور شما سپاسگذارم
در پناه حق
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب