به جرم عشق تو گر میزنند بر دارم
گمان مبرکه ز عشق تو دست بردارم
مگوکه جان مرا با تو آشنایی نیست
که با وجود تو از هرکه هست بیزارم
از آن سبب که زبان راز دل نمیداند
حدیث عشق ترا بر زبان نمیآرم
شاعر: قا آنی/ غزل 47
عجب شعر زیبایی ، شاعر را نمی شناسم . متشکرم .
فرم در حال بارگذاری ...
این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.
فید نظر برای این مطلب
به نام دوست گشاییم دفتر دل رابه فر عشق فروزان کنیم محفل را
عجب شعر زیبایی ، شاعر را نمی شناسم .
متشکرم .
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب