یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
…منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
…عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
شاعر: شهریار/ غزل83
جالبه کارتون تو کو ثربلاگ جدیده
فرم در حال بارگذاری ...
این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.
فید نظر برای این مطلب
به نام دوست گشاییم دفتر دل رابه فر عشق فروزان کنیم محفل را
جالبه
کارتون تو کو ثربلاگ جدیده
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب