حقیقت است که دیگر نظر به ما نکنی؟!
مبارزان جهان قلب دشمنان شکنند
تو را چه شد که همه قلب دوستان شکنی
شاعر: سعدی/ غزل603
مبارزان جهان قلب دشمنان شکنند
تو را چه شد که همه قلب دوستان شکنی
شاعر: سعدی/ غزل603
امید از بخت میدارم بقای عمر چندانی
کز ابر لطف باز آید به خاک تشنه بارانی
میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی
شاعر: سعدی/ غزل 609
بازگفتم چه حاجت است به قول
که تو خود در دلی و میدانی
…
عشق دانی چه گفت تقوا را
پنجه با ما مکن که نتوانی
شاعر: سعدی/ غزل 610
گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش
گوی مسکین را چه تاوان است چوگان را بگوی
شاعر: سعدی/ غزل 631
چقدر آخر این ماه سخت و سنگین است
تمام آسمان و زمین بی قرار و غمگین است
بزرگتر ز غم مجتبی (علیه السلام) و داغ رضا (علیه السلام)
فراق فاطمه با خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله و سلم) است
شاعر:؟؟؟