28
آبان
دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم!
امید از بخت میدارم بقای عمر چندانی
کز ابر لطف باز آید به خاک تشنه بارانی
میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی
شاعر: سعدی/ غزل 609

هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی
آیا بسوی تو ای پسر احمد راهی هست که ملاقات شوی!؟
آقای خوبم سلام!
آرزوی شیرین هر لحظه
این منــِ خطاکار …
اللهم عجل لولیک الفرج!
جمعهها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بیتو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفال دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد…
سید حمیدرضا برقعه ای
http://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب