برپا شده است در دل من خیمه ی غمی
جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشته ام یار و همدمی
شاعر: سعید بیابانکی بیشتر »
شکر خدا که لطفِ تو دست مرا گرفت
مِهرت میان این دلِ ویرانه جا گرفت
امروز نه،که روز الست بربکم
باتو دلم بهانه ی کرب و بلا گرفت
آواز پر زسوز کسی میرسد ز عرش
ماه محرم آمده باید عزا گرفت
شاعر: مجتبی روشن روان بیشتر »
اسیر بازی دنیا و غرق در وهمیم
ز عشق حضرت هادی بگو چه می فهمیم؟
فروخت هر که دلش را به او بهشتی شد
در این تجارت پر سود، حیف بی سهمیم!
شاعر: وحید قاسمی بیشتر »
کم شود مهر ز دوری دگران را لیکن
کم نشد مهر من از دوری و افزود، بیا
گر بپالودن خون دل من داری میل
اوحدی خون دل از دیده بپالود، بیا
شاعر: اوحدی/ غزل 48
بیشتر »