تنهاترین امام که مانده ز کربلا!
باید گریست با همه ی ناله دارها
بر کربلا و قافله ی یادگارها
تنهاترین امام که مانده ز کربلا
رنجی کشیده از همه ی روزگارها
می گفت با هزار گِرِه از گلوی زخم
با هر بهانه ای سخن از بی قرارها
شاعر: محمود ژولیده
باید گریست با همه ی ناله دارها
بر کربلا و قافله ی یادگارها
تنهاترین امام که مانده ز کربلا
رنجی کشیده از همه ی روزگارها
می گفت با هزار گِرِه از گلوی زخم
با هر بهانه ای سخن از بی قرارها
شاعر: محمود ژولیده
آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را
اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را
آشناییهای آن بیگانه پرور بین، که من
میخورم در آشنایی حسرت بیگانه را
شاعر: فروغي بسطامي/ غزل 39
هم از الطاف همایون تو خواهم یارب
در بلایای تو توفیق رضا و تسلیم
نقص در معرفت ماست نگارا ور نه
نیست بی مصلحتی حکم خداوند حکیم
شهریارا به تو غم الفت دیرین دارد
محترم دار به جان صحبت یاران قدیم
شاعر: شهريار/ غزل 91
سلام می دهم از دور من به محضرتان
چه کرده با دل من مرقد منورتان
تو عادتت کرم است ای جواد اهل البیت
شده است عادت من هم گداییِ درتان
تو جنس غربتت از جنس غربت حسن است
میان خانه و غربت ؟ امان ز همسرتان
شاعر: مهدي مقيمي
ز اول ره عشق تو مرا سهل نمود
پنداشت رسد به منزل وصل تو زود
گامی دو سه رفت و راه را دریا دید
چون پای درون نهاد موجش بربود
شاعر: ابو سعید بوالخیر/ رباعی 270