به جرم عشق تو گر می‌زنند بر دارم گمان مبرکه ز عشق تو دست بردارم مگوکه جان مرا با تو آشنایی نیست که با وجود تو از هرکه هست بیزارم از آن سبب که زبان راز دل نمی‌داند حدیث عشق ترا بر زبان نمی‌آرم شاعر: قا آنی/ غزل 47 بیشتر »

تورا نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو در عالم نباشد   شاعر: سعدی بیشتر »

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو بجان خسته داریم ای دوست گفتی که به دلشکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای دوست     شاعر: ابوسعید ابوالخیر بیشتر »

غلام دولت آنم که پاي بند يکيست به جانبي متعلق شد, از هزار بِرَست شاعر: سعدی بیشتر »

باری امید خویش به دلداری ام فرست دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم   شاعر: هوشنگ ابتهاج بیشتر »