سفر کردم به هر شهری دویدم
چو شهر عشق من شهری ندیدم
ندانستم ز اول قدر آن شهر
ز نادانی بسی غربت کشیدم…
به غیر عشق آواز دهل بود
هر آوازی که در عالم شنیدم
از آن بانگ دهل از عالم کل
بدین دنیای فانی اوفتیدم …
ندا آمد ز عشق ای جان سفر کن
که من محنت سرایی آفریدم …
شاعر: مولانا
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب