اسیر قید محبت سر از کمند نتابد
گرم بتیغ برانی کجا روم که اسیرم
بحضرتی که شهانرا مجال قرب نباشد
من شکسته بگردش کجا رسم که فقیرم
شاعر: خواجوی کرمانی/ غزل 653
فرم در حال بارگذاری ...
این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.
فید نظر برای این مطلب
به نام دوست گشاییم دفتر دل رابه فر عشق فروزان کنیم محفل را
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب