سود بازار محبت همه آه سرد است!
لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
شاعر: شهریار/ غزل143

لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
شاعر: شهریار/ غزل143

دلتنگ بودم بچگی هایم، حالا بزرگم باز دلتنگم
دلتنگ بودن سن و سالی نیست، شصتی و هفتادی نمی فهمد
وقتی نباشی عید یعنی چه، مثل غروب جمعه دلگیرم
تقویم قلبم بی حضور تو شمسی و میلادی نمی فهمد
شاعر: سید تقی سیدی/ چاه نامه/ وقتی نباشی
![]()
یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست
شاعر: سید تقی سیدی/ چاه نامه

سرایی را که صاحب نیست، ویرانی است معمارش
دل بیعشق، میگردد خراب آهسته آهسته
شاعر: صائب تبریزی/ غزل 164
![]()
دوستان دشمن گرفتن هرگزت عادت نبود
جز در این نوبت که دشمن دوست میپنداشتی
خاطرم نگذاشت یک ساعت که بدمهری کنم
گر چه دانستم که پاک از خاطرم بگذاشتی
شاعر: سعدی/ غزل 529
