یک اربعین برای غمت گریه کرده ام بی وقفه پای هر علمت گریه کرده ام … من گریه می کنم که غمت را کرانه نیست این واژه های غرق به خون شاعرانه نیست این شاعرانه گیست؟ که سر روی نی نشست این شاعرانه گیست؟ سری پای نی شکست این شاعرانه گیست؟ که بند دلی گسست این… بیشتر »
برگشتم از رسالت انجام داده ام زخمي ترين پيمبر غمگين جاده ام نا باورانه از سفرم خيل خارها تبريك گفته اند به پاي پياده ام يا نيست باورم كه در اين خاك خفته اي يا بر مزار باور خود ايستاده ام بارانم و زبام خرابه چكيده ام شرمنده سه ساله از دست داده ام زير… بیشتر »