پیداست که سرپنجه ما را چه بود زور!
تا میل نباشد به وصال از طرف دوست
سودی نکند حرص و تمنا که تو داری
شاعر: سعدي/ غزل 570
تا میل نباشد به وصال از طرف دوست
سودی نکند حرص و تمنا که تو داری
شاعر: سعدي/ غزل 570
زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش به فریبیست، غبارا ! تو بمان
هر دم از حلقهی عشاق، پریشانی رفت
به سر زلف بتان ! سلسلهدارا ! تو بمان
شاعر: هوشنگ ابتهاج
روزگارا قصد ايمانم مكن
زآنچه ميگويم پشيمانم مكن
…
گر بدي گيرد جهان را سربسر
از دلم اميد خوبي را مبر
شاعر: هوشنگ ابتهاج - سایه-
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست…!
شاعر: هوشنگ ابتهاج
تیر غم دنیا به دل ما نرسد
زخم دل عاشق از کمانی دگرست
این ره تو به زهد و علم نتوانی یافت
گنج غم عشق را نشانی دگرست
از قول و غزل سایه چه خواهی دانست
خاموش که عشق را زبانی دگرست
شاعر: هوشنگ ابتهاج
تا آینه رفتم که
بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم
جز تو کسی نیست!
شاعر: هوشنگ ابتهاج