نفس را از طواف دل چه مقدار است برگشتن اگر برگردم ازکویت همین مقدار میگردم زخواب ناز هستی غافلم لیک اینقدر دانم که هر کس میبرد نام تو من بیدار میگردم شاعر: بیدل دهلوی/ غزل 2082 بیشتر »
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی شاعر: سعدي/ غزل 593 بیشتر »
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را امروز حالی غرقهام تا با کناری اوفتم آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را شاعر: سعدی/ غزل 8 بیشتر »
اسیر قید محبت سر از کمند نتابد گرم بتیغ برانی کجا روم که اسیرم بحضرتی که شهانرا مجال قرب نباشد من شکسته بگردش کجا رسم که فقیرم شاعر: خواجوی کرمانی/ غزل 653 بیشتر »