16
شهریور

که زور این کمان از بازوی طاقت فزون آمد!

مرا خوانی و من دوری کنم با یک جهان رغبت چنین باشد بلی‌آن کس که بختش واژگون آمد مگو وحشی چگونه آمدت این مهر در سینه همی‌دانم که خوب آمد نمی‌دانم که چون آمد   شاعر: وحشی بافقی/ غزل 210 بیشتر »

free b2evolution skin
17
آذر

خلاص شدی؟!!

شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست اگر غلط نکنم از منش ملالی هست ز رشک قرب من ای مدعی خلاص شدی ترا نوید که بر خاطرش خیالی هست به رخصت تو که رفتیم و درد سر بردیم ترا ملالی و مارا هم انفعالی هست شاعر: وحشی بافقی/ غزل 96 بیشتر »

free b2evolution skin
16
آذر

کی دویی گنجد؟!!!

چو نیک درنگری عشق ما مجازی نیست حقیقتی پس هر پردهٔ مجازی هست میان عاشق و معشوق کی دویی گنجد برو برو که تو پنداری امتیازی هست وداع خویش کن اول اگر رفیق منی که این رهیست خطرناک و ترکتازی هست شاعر: وحشی بافقی/ غزل 98 بیشتر »

free b2evolution skin
14
آذر

سر بسته گفت!

آنکه من من شیشه دارد بار ، سود آنگه کند کو بساط خود نهد جایی که سنگ انداز نیست در بیان حال خود وحشی سخن سربسته گفت نکته دان داند که هر کس محرم این راز نیست شاعر: وحشی بافقی/ غزل 88 بیشتر »

free b2evolution skin
6
آذر

با کس نتوان گفتن!

پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست نامحرم راز است زبانی که مرا هست با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت از درد همین است فغانی که مرا هست شاعر: وحشی بافقی/ غزل 91 بیشتر »

free b2evolution skin