محرم رازها مرا دریاب!
لحظه لحظه خودی و خود بینی
گیردم از خدا مرا دریاب
صحبت خلق دورم از حق کرد
عمر من شد هبا مرا در یاب
هر دم آید گرانی از طرفی
گیرد از من مرا مرادریاب
در گلو غصه قصه در دل ماند
محرم رازها مرا دریاب
شاعر: فیض کاشانی/ غزل 62
![]()
لحظه لحظه خودی و خود بینی
گیردم از خدا مرا دریاب
صحبت خلق دورم از حق کرد
عمر من شد هبا مرا در یاب
هر دم آید گرانی از طرفی
گیرد از من مرا مرادریاب
در گلو غصه قصه در دل ماند
محرم رازها مرا دریاب
شاعر: فیض کاشانی/ غزل 62
![]()
حدیث نکتهٔ توحید از زبان نگارین
هزار بار شنیدی دلا و هیچ نجستی
بیار باده که گبر و یهود و مومن و ترسا
ز عشق بهره ندارند جز خیال پرستی
شاعر: قا آنی/ غزل 59

خانهٔ دوری دل از همه پرداختهام
وانداران بهر تو وحدتکدهای ساختهام
زیر این سقف مقرنس به ازین جائی نیست
که من تنگ دل از بهر تو پرداختهام
شاعر: محتشم کاشانی/ غزل 391
![]()
زين ماتمى كه چشم ملايك ز خون، ترست
گويا عزاى صادق آل پيمبرست
يا رب چه روى داده، كزين سوگ جانگداز
خلقى پريش خاطر و دل ها پرآذرست
مُلك و مَلَك به ناله و افغان و اشك و آه
چون داغدار، حضرت موسى بن جعفرست
خون مى رود ز فرط غم از چشم شيعيان
زيرا كه قلب عالم امكان مكدَّرست
شاعر: علی سهرابی تویسرکانی(صفا)

صید را اینجا خطر دارد تو خاطر جمعدار
ای دل وحشی که این صیاد وحشیگیر نیست
در وصال اسباب جمع و محتشم محروم از او
وصلت معشوق و عاشق گویا تقدیر نیست
شاعر: محتشم کاشانی / غزل 111
![]()