اسیر بازی دنیا و غرق در وهمیم
ز عشق حضرت هادی بگو چه می فهمیم؟
فروخت هر که دلش را به او بهشتی شد
در این تجارت پر سود، حیف بی سهمیم!
شاعر: وحید قاسمی بیشتر »
گفتی که تو را شوم مدار اندیشه
دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
کو صبر و چه دل، کآنچه دلش میخوانند
یک قطرهٔ خون است و هزار اندیشه
شاعر: حافظ/ رباعی 37 بیشتر »
عاشق همه دم فکر غم دوست کند
معشوق کرشمهای که نیکوست کند
ما جرم و گنه کنیم و او لطف و کرم
هر کس چیزی که لایق اوست کند
شاعر: ابو سعید ابوالخیر/ رباعی 247 بیشتر »
در دل که عشق نبود معشوق کی توان یافت
جایی که جان نباشد جانان چه کار دارد؟
در دل غم عراقی و آنگاه عشق باقی
در خانهٔ طفیلی مهمان چه کار دارد؟
شاعر: عراقی/ غزل61 بیشتر »