هیچ کس گرد دل ما نتواند گردید
کاین شکاری است که در پنجه شیرانه اوست
دام او می کند آزاد ز غم ها دل را
سیر چشمی ز دو عالم، اثر دانه اوست
شاعر: صائب تبریزی/ غزل 1511 بیشتر »
مردهام، عیسیدمی خواهم، که یابم زندگی
همره باد صبا بفرست بوی خویش را
بارها گفتم: هلالی، ترک خوبان کن ولی
هیچ تأثیری ندیدم گفتگوی خویش را
شاعر: هلالي جغتايي/ غزل 13 بیشتر »
آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد
تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست
همه را دیده به رویت نگرانست ولیک
همه کس را نتوان گفت که بینایی هست
گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس
سعدی آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست
شاعر: سعدی/ غزل 110 بیشتر »
آنکه من من شیشه دارد بار ، سود آنگه کند
کو بساط خود نهد جایی که سنگ انداز نیست
در بیان حال خود وحشی سخن سربسته گفت
نکته دان داند که هر کس محرم این راز نیست
شاعر: وحشی بافقی/ غزل 88 بیشتر »