دلا شبها نمی نالی به زاری سر راحت به بالین می گذاری تو صاحب درد بودی، ناله سر کن خبر از درد بی دردی نداری … دلی خواهم که از او درد خیزد بسوزد، عشق ورزد، اشک ریزد شاعر: فریدون مشیری بیشتر »
بـار الهـا؛ قـدمِ دل به ره راست بـدار تا بههر گام مر او را رسد از قرب نوید پیش از آنی که کند طایـر جانم پرواز گر به قـُربم بنـوازی نبود از تو بعیـد شاعر: فیض کاشانی بیشتر »
مشروطه خواه می شود آخر قشون روس دیگر سقوط قلعه تبریز جدی است آسوده باش ماهِ من اما همین که گاه دارد پلنگ رو به رُخت خیز جدی است شاعر: یاسر پولایی بیشتر »